زردی من از تو؛ سرخی تو از من
يکی از آئينهای سالانه ايرانيان چهارشنبه سوری است. ايرانيان سه شنبه پایانی سال خورشيدی را با بر افروختن آتش و پريدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
مردم در اين روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمی را برگزار می کنند که ريشه اش به سده ها پيش باز می گردد.
قاشق زنی، آجيل مشکل گشا، پريدن از روی آتش، فالگوش ايستادن و... از مراسم اصلی شب چهارشنبه سوری است.
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئينهای کهن ايرانيان است که همچنان در ميان آنها و با اشکال ديگر در ميان باقی بازماندگان اقوام آريائی رواج دارد.
اما دکتر کوروش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از حمله تازیان (اعراب) به ايران می داند.
دکتر نيکنام در اين باره می گويد:"ما زرتشتيان در کوچه ها آتش روشن نمی کنيم و پريدن از روی آتش را زشت می دانيم. در گاهشماری ايران باستان و زرتشتيان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم. شنبه و يکشنبه و... پس از تسلط تازیان (اعراب) به فرهنگ ايران وارد شد. بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم (چون چهارشنبه در فرهنگ تازی (عرب) روز نحس هفته بوده) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری پس از اسلام در ايران مرسوم شد."
"ما پيش از تسلط تازیان (اعراب) بر ايران هر ماه را به سی روز تقسيم می کرديم. و برای هر روز هم اسمی داشتيم . هرمز روز، بهمن روز،..."
"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم."
"بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز پایان سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد تازیان (اعراب) منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."
گرد آوردن بوته، گيراندن و پريدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شايد مهمترين اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای گذشته متاسفانه اين رسم شيرين جايش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.
انداختن چادر بر سر و زدن قاشق برهم از ديگر رسوم اين شب است. معمولا جوانترها با انداختن چادری بر سر به در خانه همسايه ها رفته و با قاشق زدن، از آنها شيرينی يا مشتی آجيل می گيرند.
خوردن آجيل مشکل گشا که بی شباهت به آجيل شب يلدا نيست، از اصول چهارشنبه سوری است. که مردم با نيت دست يافتن به حاجتشان و يا رفع مشکلشان اين آجيل را می خورند.
در اواخر سلطنت سلسله قاجار در تهران در ميدان ارک توپی به نام " توپ مروارید" وجود داشت که در شبهای چهارشنبه سوری اطرافش مملو از دخترانی بود که در آرزوی پيدا کردن شوهر بودند.
آنها در اين شب به بالای اين توپ قديمی می رفتند و برای بر آورده شده حاجتشان بر روی اين توپ آرزو می کردند.
سعيد نفيسی در مقاله ای به نام "چهارشنبه سوری" بخشی از مراسم چهارشنبه سوری را که سالها پيش در چند شهر مختلف ايران رواج داشت، اينگونه توضيح می دهد:
شيراز: آتش افروختن در معابر و خانه ها، فالگوش، اسپند سوزاندن، نمک گرد سر گرداندن( در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانيدن زنان اوراد مخصوصی می خوانند)؛ قلمرو چهارشنبه سوری در شيراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آنجا نيز توپ کهنه ای است که مانند توپ مرواريد تهران زنان از آن حاجت می خواهند.
اصفهان: آتش افروختن در معابر، کوزه شکستن، فالگوش؛ گره گشائی و غيره کاملا متداول است.
مشهد: گره گشائی؛ آتش افروختن؛ کوزه شکستن و آتش بازی متداول است و علاوه بر آن در هر خانه يکی دو تير تفنگ می اندازند.
زنجان: آتش افروختن؛ فالگوش و کوزه شکستن متداول است. در مراسم کوزه شکستن در زنجان، پولی با آب در کوزه می اندازند و از بام به زير می افکنند.
ديگر از رسوم مردم اين شهر در چهارشنبه سوری اين که دخترانی را که می خواهند زودتر شوهر بدهند به آب انبار می برند و هفت گره بر جامه ايشان می زنند و پسران نابالغ بايد اين گره ها را بگشايند.
تبريز: آجيل و ميوه خشک از ضروريات است و ديگر اينکه در اين شب مردم از بام خانه ها بر سر عابرين آب می ريزند.
اروميه: شب چهارشنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را که زينت کرده و آرايش داده با تناب از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گويند:" بکش که حق مرادت را بدهد." کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شيرنی و آجيل بريزد وپس از آنکه در آن چيزی ريختند آن را بالا کشيده و به بام خانه ديگری می برند.
==============
چهارشنبه سوري، يک جشن بهاري است که پيش از رسيدن نوروز برگزار مي شود.
مردم در اين روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمی را برگزار می کنند که ريشه اش به قرن ها پيش باز می گردد.
مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت می گيرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نيز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردي من از تو ) می خوانند.
بخش كردن ماه به چهار هفته در ايران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و يك شنبه و دوشنبه و ........ناميدن روز هاي هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه اي سامي و درآمده به زبان فارسي و در اصل "شنبد" بوده است.
"سور "در زبان و ادبيات فارسي و برخي گويش هاي ايراني به معناي "جشن"،"مهماني"و "سرخ" آمده است .
مراسم چهارشنبه سوري
بوته افروزي
در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با فرو رفتن (غروب) آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر سستی (ضعف) و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و تندرستی (سلامت) و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.
زردي من از تو ، سرخي تو از من
غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا
اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده
خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و یيماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"
هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است.
در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلوده نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد.
مراسم كوزه شكني
مردم پس از آتش افروزي مقداري زغال به نشانه سياه بختي،كمي نمك به علامت شور چشمي، و يكي سكه ده شاهي به نشانه تنگدستي در كوزه اي سفالين مي اندازند و هر يك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر خود مي چرخاند و آخرين نفر ، كوزه را بر سر بام خانه مي برد و آن را به كوچه پرتاب مي كند و مي گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تيره بختي، شور بختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دور مي كنند.
همچنين گفته ميشود وقتي ميتراييسم از تمدن ايران باستان در جهان گسترش يافت،در روم و بسياري از کشورهاي اروپايي ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر ) به عنوان تولد ميترا جشن گرفته ميشد.ولي پس از سده (قرن) چهارم ميلادي در پي اشتباهي كه در محاسبه روز كبيسه رخ داد . اين روز به 25 دسامبر انتقال يافت.
فال گوش نشيني
زنان و دختراني كه شوق شوهر كردن دارند، يا آرزوي زيارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نيت مي كنند و از خانه بيرون مي روند و در سر گذر يا سر چهارسو مي ايستند و گوش به صحبت رهگذران مي سپارند و به نيك و بد گفتن و تلخ و شيرين صحبت كردن رهگذران تفال مي زنند. اگر سخنان دلنشين و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوي خود را برآورده مي پندارند. ولي اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسيدن به مراد و آرزو را در سال نو ممكن نخواهند دانست.
قاشق زني
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقي با كاسه اي مسين برمي دارند و شب هنگام در كوچه و گذر راه مي افتند و در برابر هفت خانه مي ايستند و بي آنكه حرفي بزنند پي در پي قاشق را بر كاسه مي زنند. صاحب خانه كه مي داند قاشق زنان نذر و حاجتي دارند، شيريني يا آجيل، برنج يا بنشن و يا مبلغي پول در كاسه هاي آنان مي گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زني چيزي به دست نياورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نااميد خواهند شد. گاه مردان به ويژه جوانان، چادري بر سر مي اندازند و براي خوشمزگي و تمسخر به قاشق زني در خانه هاي دوست و آشنا و نامزدان خود مي روند.
آش چهارشنبه سوري
خانواده هايي كه بيمار يا حاجتي داشتند براي برآمدن حاجت و بهبود يافتن بيمارشان نذر مي كردند و در شب چهارشنبه پایان سال «آش ابودردا» يا «آش بيمار» مي پختند و آن را اندكي به بيمار مي خوراندند و بقيه را هم در ميان فقرا پخش مي كردند.
تقسيم آجيل چهارشنبه سوري
زناني كه نذر و نيازي مي كردند در شب چهارشنبه پایان سال، آجيل هفت مغز به نام «آجيل چهارشنبه سوري» از دكان رو به قبله مي خريدند و پاك مي كردند و ميان خويش و آشنا پخش مي كردند و مي خورند. به هنگام پاك كردن آجيل، قصه مخصوص آجيل چهارشنبه، معروف به قصه خاركن را نقل مي كردند. امروزه، آجيل چهارشنبه سوري جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوري شده است.
پس اميدورام دوستان عزيز با خواندن اين مطالب قشنگي اين رسم را با انجام كارهاي خطرناك و استفاده از ترقه هاي خطرناك خراب نكنند
مراسم ديگري مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات
=====================
جشن چهارشنبهسوري روز خاصي براي آتشافروزي و پريدن از روي آتش است. غروب سهشنبه پایان سال يا همان شبِ چهارشنبه پایان سال موعدي است كه در آن همه براي برپايي اين جشن به تكاپو ميافتند.
آذرميدخت مزداپور نيز ميگويد: «ما فقط براي همراهي با دوستان و هممحليها از روي آتش ميپريم و اين روز را جشن ميگيريم. معمولاً اين روز مراسم اوستاخواني در خانههاي زرتشتيان برقرار است و هفت نوع ميوه خشك مثل كشمش، انجير، بادام، خرما،توت و پسته به مهمانان ميدهند.»
هفت ميوه خشك زرتشتيها شباهت زيادي به آجيل چهارشنبهسوري دارد كه خوردنش در اين شب واجب است. در بسياري از شهرها آش ترشي هم به نام اين شب با چند نوع سبزي درست ميشود.
چهارشنبهسوري براي پسران و مردان جوان هم روز پرجنبوجوشي است. در روستاهاي لرستان، مردان جوان پیش از غروب اسبهايشان را بيرون ميآورند و نمايشي اجرا ميكنند. در شهرهاي ديگر، پسران براي ايجاد هياهو دست به ابتكارهاي شگفت آوری ميزنند. در بعضي جاها كوزههاي گلي را با باروت پر ميكنند و روي آن را ميكوبند تا سفت شود، سپس فتيلهاي در كوزه ميگذارند و با آتش زدن فتيله اينطور به نظر ميرسد كه از كوزه آتش بيرون ميزند. يا ممكن است موشكهايي از كاغذهاي براق در مدلهاي مختلف درست كنند و در آن باروت بريزند و روي پشتبامها فتيلهاش را آتش بزنند و به هوا بيندازند.
در بسياري از نقاط ايران، اعتقاد بر اين است كه بايد چهارشنبهسوري از خانه بيرون رفت و همراه بقيه مردم جشن گرفت و شاد و سرخوش بود تا سال نو سالي شاد و پر از موفقيت باشد.
چهارشنبه سوری در شهرهای مختلف تهران
در تهران قديم، بوتههاي خشك را از بيابانهاي اطراف جمع ميكردند و با شتر به شهر ميآوردند و در محلات مختلف ميچرخاندند. پس از غروب خورشيد، بوتههاي خشك و اسباب و اثاثيه كهنه و شكستهاي را كه پس از خانهتكاني بيرون گذاشته شده بود جمع ميكردند و با آنها آتشي درست ميكردند كه همه بايد از روي آن ميپريدند و ميخواندند: «سرخي تو از من، زردي من از تو.» فشفشه و هفتترقه هم بود اما از بمبها و نارنجكهاي دستي كه نوجوانان امروزي ميسازند و با انفجار آنها شيشههاي ساختمانها به لرزه ميافتد، خبري نبود.
شيراز
در شيراز به دو شب چهارشنبهسوري گفته ميشود: يكي چهارشنبه پایان ماه اسفند (چهارشنبه پایان سال) و ديگري چهارشنبه پایان ماه صفر.
با توجه به ارادتي كه شيرازيان به حافظ دارند، در شب چهارشنبه سوري دور هم جمع شده و از ديوان حافظ فال ميگيرند.
شيرازيان چهارشنبه پایان سال را همانند ديگر شهرهاي كشور چهارشنبه سوري ميگويند و غروب سه شنبه مرسوم است كه هفت كپه و يا سه كپه خار تهيه ميكنند. آنها را آتش زده و از آتش ميپرند و ميگويند: زردي من از تو ، سرخي تو از من.
در گذشته برخي از زنان و دختران شيراز به سعديه رفته و در آب حوض ماهي آبتني ميكنند و با جام دعا و چهل كليد آب به سر ميكنند. اين كار هم به خاطر سلامتي و هم به خاطر مهدگرمي انجام ميشود.
همچنين رسم است كه دختران دم بخت در اين شب براي بخت گشايي به زيارت حضرت احمد بن موسي شاهچراغ (ع) ميروند. شاه چراغ (ع) از امامزادههاي واجبالتكريم است. مردم شيراز نيز به شاه چراغ علاقه زيادي دارند و شب زيارتي شاه چراغ شب آدینه (جمعه) ميباشد.
فال گوش ايستادن در چهارشنبه سوري نيز نزد زنان شيرازي مرسوم است و زني كه بخواهد فال گوش بايستد چادر سر كرده، نيت ميكند و در گوشهاي در كوچه ميايستد و بر اساس گفته عابران تفأل ميزند. اگر گفته را مطابق ميلش ديد، خود را به مراد رسيده ميداند.
رسم است كه بعضي از زنان براي برآورده شدن حاجت در زير منبر مسجد جامع شيراز حلوا درست ميكنند. به اين منبر، مرتضي علي ميگويند. از جمله مراسم ديگري كه شيرازيان دارند پخت آشي است به نام “آش ابودردا”؛ بعضي معتقدند كه وسايل اوليه اين آش بايد حتما از راه گدايي تأمين شود. اين آش را هم به خاطر درمان بيماري و هم به خاطر بخت گشايي ميپزند.
در شب چهارشنبه سوري در شيراز رسم است كه دختران دم بخت ابريشم هفت رنگ به كمر بسته و صبح روز چهارشنبه كودك نابالغي را واميدارند كه ابريشم را باز كند به اين نيت كه گره از بختشان باز شود.
باز رسم است در شيراز دخترهاي بخت بسته به محل معروفي به نام “خانه سيد ابوتراب” كه در داخل شهر در كوچه “شيشهگرها” واقع شده است ميروند و زير درخت كهنسالي كه در آن خانه وجود دارد حلوا ميپزند و بين فقرا تقسيم ميكنند و از صاحب آن خانه يعني “سيد ابوتراب” كه گويا سيد بزرگواري بوده و ششصد سال پیش از اين ميزيسته و صاحب كرامت بوده حاجت ميخواهند.
در اين شب شيرازيان “بوخوش اسفند” را در آتش ميريزند كه خانه را معطر كند. بوي “بوخوش” خاصيت گندزدايي هم دارد و از گذشتههاي دور مورد توجه مردم بوده است.
ازجمله خوردنيهايي كه شب چهارشنبه سوري شيرازيها ميل ميكنند آجيل چهارشنبه سوري است كه بدان آجيل شيرين هم ميگويند. اين آجيل مخلوطي است از كشمش، نخودچي، مغز بادام، مغز گردو، انجير، مويز، توت خشك، كنجد بوداده، شاهدانه، تخمك يا تخمه، گندم برشته، بدنجك، قصب، خارك (نوعي خرماي خشك) و قيسي.
در شيراز به دو شب چهارشنبه سوري گفته ميشود يكي چهارشنبه پایان ماه اسفند (آخر سلا) و ديگري چهارشنبه پایان ماه صفر. در هر دو شب مراسمي به عمل ميآيد كه كاملاشبيه به هم است؛ ولي در چهارشنبه پایان سال مفصلتر ميباشد.
مردان و زنان شيراز معتقدند كه هرگاه پسین (عصر) روز سه شنبه پایان سال در آب سعدي (آبي كه از کاریز (قنات) آرامگاه سعدي يا حوض ماهي جريان دارد) شستوشو كنند، تا سال ديگر بيمار نميشوند. از اين رو پسین (عصر) سه شنبه پایان سال ازدحام غريبي در اطراف جدول مزبور ديده ميشود.
گيلان
در سهشنبه پایانی سال، در گيلان هم مانند ساير استانها آيينهاي خاصي اجرا ميشود.
در شب چهارشنبهسوري، اسپند و كندر و گلاب و شمع حتما بايد در خانه باشد.
اسپند و كندر را دود ميكنند، گلاب را به صورت خود ميزنند و شمع را به نيت روشنايي روشن ميكنند..
گيلانيها خاكستر آتشافروز شب چهارشنبهسوري را صبح چهارشنبه پاي درختها ميريزند و معتقدند كه درخت ها بارور ميشوند و كساني كه قصد زيارت اماكن متبركه را دارند به نيت سفر از خانه خارج ميشوند.
آجيل مخصوص چهارشنبه سوري هم كه در همه جاي ايران مرسوم است، فسلفه عميقي دارد. اجزاء اين آجيل رنگارنگ و زيبا همه از دانههاي خودردني و رستنيهايي است كه بيش از هزاران سال پيش از زمين و طبيعت ميگيرد. در واقع مجموعه آجيل چهارشنبه سوري طبقي است آراسته از هدايا و دهشهاي خاك كه رابطه انسان و طبيعت را تاييد و تاكيد ميكند.
در بسياري از ايلها و نيز در نقاط كوهستاني ايران از جمله دهكدههاي كوهستاني گيلان و مازندران كه به آداب و سنن ايرانيان باستان دلبستگي بيشتري دارند، در استقبال از سال نو، مراسم آتشافروزي را در شب چهارشنبه برگزار ميكنند. دور ريختن وسيلههاي كهنه و فرسوده زندگي در قريب باتفاق مناطق ايران معمول است. رسم كوزه شكستن يا كوزه پرت كردن به كوچه به نيت دور كردن بلا در همه ايران عموميت دارد.
در گيلان دخترانِ دمبخت را غروب چهارشنبهسوري با جارو ميزنند و از خانه بيرون مياندازند به اين اميد كه تا سال بعد ازدواج كنند.
مازندران
رسم چهارشنبهسوري در مازندران با برپايي هفت بوتهي آتش به نشانهي هفت فرشته و امشاسپند اجرا ميشود و مردم باور دارند كه آتش پاک (تطهير)كننده است و بدي و مرگ را ميسوزاند.
مردم مازندران سرخي آتش را نشانهي تندرستی (سلامت) و گرمايش را زندگي بخش ميدانند.
مردم در هنگام پريدن از آتش با اين عبارتها با آتش سخن ميگويند: ”زردي من از تو، سرخي تو از من، سرخي آتش مال ما، زردي ما مال شما، چهارشنبهسوري ميكنيم، سينه بلوري ميكنيم. گل چهارشنبه سوري، درد و بلا رو ببري” سپس آش “چهل گياه” ميپزند كه دوا و درمان است. صداي برخورد قاشق و كاسه نيز نشان دهندهي شروع مراسم قاشقزني است و دختر و پسر با پوشيدن چارقد و چادر در كوچهها قاشقزني ميكنند و ميگويند: ”اي اهل محل، اهل در اين منزل شگون امشب است، هديه بريزيد داخل پيمانه و كاسه”.
وي ادامه داد: در هنگام غروب دختران دم بخت به كوچهها ميروند و در پشت پنجره يا دكهي كسب فال گوش ميايستند تا ببينند پدري با دخترش چه ميگويد، آن سخن را به فال خوب يا بد ازدواج خود تعبير ميكنند.
استان مرکزي
يكي از آيينهاي ايراني كه ساليان بسيار درازی در قلمرو فرهنگي ايران برگزار شده است، آيين چهارشنبهسوري است؛ به عبارت ديگر گستره برگزاري جشن چهارشنبهسوري، حوزه حضور فرهنگ ايراني را نشان ميدهد.
در بسياري از روستاهاي استان مركزي رسم بر اين است كه جواناني كه نامزد دارند از روي بام خانه دختر، شال خود را پايين مياندازند و دختران در گوشه شال، شيريني و تخمه ميپيچند. اين رسم را شالاندازي ميگويند. از ديگر رسمهاي چهارشنبه سوري، مراسم قاشق زدن است كه مردم و بعضا كودكان كاسه و قاشق را به هم كوبيده و در پشت در نهان ميشوند و صاحبخانه نيز تخممرغ يا تنقلاتي داخل كاسه ميگذارد.
آشتيان
در آشتيان از توابع استان مركزي، مرسوم است كه كوزهاي خالي را از بالاي بام در شب چهارشنبه سوري به پايين مياندازند. اهالي اين كار را به اين نيت انجام ميدهند كه قضا و بلاي خانه و اهل آن با شكستن كوزه از خانه بيرون برود.
از ديگر رسمهايي كه در شب چهارشنبه سوري در آشتيان مرسوم است، رسم قاشق زني است كه در اين رسم عمدتا دختران، چادري به سر كرده و بر در خانه اهالي محل رفته و با قاشق به كاسه ميكوبند. صاحب خانه كه مقصود آنان را خوب ميداند، به آنها آجيل و شيريني ميدهد.
فالگوش ايستادن به وسيله دختران دم بخت نيز در غروب چهارشنبه سوري بين اهالي آشتيان مرسوم است.
آذربايجان
خريد چهارشنبه پایان سال ازجمله سنتهاي قديمي مردم تبريز در اين روز محسوب ميشود.
كودكان نيز چهارشنبه سوري را به خاطر ترقهها، آتش افروختنها و خريدهايش دوست دارند. چرا كه بخشي از خريد سنتي اين روز مخصوص كودكان ميباشد و مردم براي بچههاي خود اسباببازي ميخرند. پسربچهها به خريد (ماشون) ماشين اسباببازي و تفنگ علاقه زيادي نشان ميدهند و بیشتر دختر بچهها اسباب بازي چهارشنبه آخر سال را “قولچاخ” يعني عروسك ميخرند.
خانمهاي خانهدار هم به خريد “آينا” و “دراخ” (يعني آيينه و شانه) و همچنين “سوپورگه” (يعني جارو) ميپردازند و ميخواهند سال نو را با آيينه و جارو و شانه جديد آغاز كنند.
خريد آجيل چهارشنبه سوري از ديگر بخشهاي خريد سنتي اين روز در تبريز ميباشد. شهر تبريز كه به خاطر آجيلهاي متنوع و مرغوبش شهره است، براي اين روز سنتي نيز آجيل مخصوص را دارد.
«شال ساللاماق» يا «باجالئق» از جمله سنتهاي قديمي آذربايجانيها در چهارشنبهي آخر سال محسوب ميشود. برخي از جوانان و نوجوانان آذربايجاني با برداشتن شال يا توبرهاي در چهارشنبه سوري خود را براي اجراي اين رسم قديمي آماده ميكنند و اغلب با تاريكي هوا به خانهي دوست و آشنا و فاميل و حتي ديگران ميروند و شال خود را آويزان ميكنند؛ به طوريكه ديده نشوند.
در گذشته بیشتر خانهها در سقف دريچهاي براي تهويه داشتند و معمولا شال از آن قسمت آويزان ميشد؛ تا صاحبخانه هديهاي را در آن بپيچد. اما امروزه اين رسم حالتي ديگر يافته است. براي مثال در را ميكوبند و وقتي صاحبخانه در را باز كرد بدون ديده شدن بخشي از شال را به داخل خانه در حاليكه گوشهي شال را در دست دارند، در را به روي صاحبخانه ميبندند و پس از گرفتن هديه شال را برداشته فرار ميكنند.
هديه گذاشته شده درون شال ميتواند چيزهاي مختلفي باشد كه از آن جمله ميتوان به انواع شيريني و آجيل چهارشنبه سوري و ميوه و ... اشاره كرد.
در شب چهارشنبه گروهي از جوانان در كوچهها يا پشتبام منازل خود مخصوصا در روستاها اقدام به افروختن آتش ميكنند و سپس از روي آن پريده و ميگويند
”اتيل باتيل چارشنبه
بختيم آچيل چارشنبه
باش آغديم ديش آغديم
بوردا قالسين”
در همين شب گروهي از دختران دم بخت و آرزومند از روزنه بامها يا كنار پنجرهها به فال گوش ايستاده و بعضي نيز بر سر چهار راه ها ميايستند تا به صحبتهاي عابرين گوش داده و نيت و حاجت خود را با توجه به گفتههاي آنها تفسير و تعبير نمايند.
صبح روز چهارشنبه دم دماي طلوع آفتاب مردم شهرها و روستاها از بزرگ گرفته تا افراد كوچك، دسته دسته بر سر رودخانه ها و چشمهسارها رفته و ضمن شادي و تركاندن ترقه سه يا هفت بار از روي آب ميپرند و براي خود در سال نو آرزوي تندرستی (سلامتي) ميكنند.
وي ادامه داد: گروهي نيز با اعتقاد بر اين كه آبها هنگام تحويل سال از نو متولد ميشوند، كوزههاي كهنه خود را شكسته و كوزههاي تازه را با آب پر ميكنند تا بعدا در سال نو به كنج اتاقها بپاشند يا در مشك بريزند يا چايي دم كنند و به اين ترتيب ضمن دور كردن قضا و قدر الهي براي آنها در سال نو مايه بركت باشد.
========
بر خلاف بازگویی در پیک نخست این جستار(تاپیک) این جشم نمادی از گذر سیاوش از آتش است.
در ایرانی بودن این جشن هم نباید گمانی برد و شک کرد. اما واژه ی چهارشنبه ی تازی که افزوده شده کمی غلط انداز است. و برخی با بهره بردن از این واژه میخواهند رنگ بوی ایرانی این جشن را بگیرند.
یک نکته را نیز در نظر داشته باشید دوستان که به شیوه ی کهن ایرانیان 1 یا 3 یا 5 یا 7 آتش برپا میشود.
چنانچه در نوشتار پیشین:
جشن سوری(چهار شنبه سوری)
از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .
مجموعه ي آيين هاي نوروزي از « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد .
( بهرام فره وشي ، ص 43 )
برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .
اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوري» ناميده مي شده است .
چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )
اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :
۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك.
۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز « جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه)
۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .
افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش بپاخواست (قيام) كرده بود ، نسبت مي دهند : « مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه پایان سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .
واژه « سوري » پارسي به چم(معني) « سرخ » مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )
استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي پسا – اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )
اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:
نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سياوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسي مي گويد:
ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد
خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.
گويند موبد آذرپاد مهر اسپندان، كه اندرزنامه اش از كم شمار نبشته هاي بجاي مانده از زمانه ئ پيش از چيرگي تازي است، گويا خودش براي اثبات حقانيت خود ، از آتش گذشته و يا سينه ئ خود را سوزانيده بوده است ( مانند داستان سياوش) و اين چهارشنبه سوري هم به احتمال زياد گونه اي
آزمون آتش، يادگار آزمون آتش در آيين كهن ايران است.
برخي از آيين های جشن سوري
بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی
( توپ مرواريد ) و … (علي بلوك باشي ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)
همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )
و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشنهای ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.
نظرات شما عزیزان: